من تو با پای خسته
سوی روشنی دویدیم
ای دریغ از کوشش ما
که به آخر نرسیدیم
من و با دلواپسی هام
توی نیمه راه گذاشتی
واسه این شب زده افسوس
دیگه احساسی نداشتی
بزار از هر دو چشمام اشک بباره
شکست من برات فرقی نداره
گناه توست که بر این حال و روزی
بسوز ای دل سزاواری بسوزی
چه بی رنگه شبِ من
بد آهنگ شبِ من
نگاهی آشنا نیست
چه دل تنگه شبِ من