چشم جان گر به رخت دوخته دارم چه عجب که به مژگان تو چشم از دو جهان دوخته ام
درباره من
من محمد
تحصیلات فوق دیپلم رشته گرافیک کامپیوتر
و مهندس و برنامه نویس نرم افزار
این وبلاگ تقدیم می کنم به تنها ستاره آسمون عشقم مژگان عزیزم و همه دوستان عاشق و دوست داشتنی.
ادامه...
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود. وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه میکرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه میکنی؟
دختر گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ میخرم تا آن را به مادرت بدهی. وقتی از گل فروشی خارج میشدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت: میخواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگرنمیتوانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد!
شکسپیر میگوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم میآوری، شاخه ای از آن را همین امروز بیاور
عرض ادب خیلی عالی بود وبلاگ زیبایی بود اللخصوص جملات زیبا و تکان دهنده ات از دختر چنین انتظاراتی نداشتم امیدوارم کردی مزگان خانوم اسمت خیلی واسم آشنا بود یه سر خیلی کوچولو زدم پاگیر شدم پیروز و ظفرمند باشی گلم خوشحال میشم نظرمو رو ایمیلم پاسخ بدی bye
خیلی عالی بود
سلام.خیلی خیلی قشنگ بود
اموزنده بود ممنون از متن بسیار زیبات
عرض ادب
خیلی عالی بود
وبلاگ زیبایی بود اللخصوص جملات زیبا و تکان دهنده ات
از دختر چنین انتظاراتی نداشتم امیدوارم کردی مزگان خانوم
اسمت خیلی واسم آشنا بود یه سر خیلی کوچولو زدم پاگیر شدم
پیروز و ظفرمند باشی گلم
خوشحال میشم نظرمو رو ایمیلم پاسخ بدی
bye
slm khaste n abashid kheyli ghashang bud
be veb loge manam sar bezan khoshhal misham ghorbanat khodanegahdar